توسعه استراتژی
نود درصد استراتژیهایی که به خوبی
تدوین شدهاند در اجرا با شکست مواجه میشوند
استراتژی مجموعه انتخابهای یکپارچهای است که سازمانها را در دستیابی به چشمانداز آینده خود سوق میدهد. در اصل، طراحی استراتژی عبارت است از فرموله کردن پاسخ به چهار گزینه استراتژیک: به کدام گروه از مشتریان خدمت خواهیم کرد؟، در کجا و چه چیزی را به آنها ارائه خواهیم داد؟ مدل اقتصادی ما چگونه خواهد بود؟ چگونه سازمان ما میتواند بهترین خدمات را به این مشتریان ارائه دهد؟ چه قابلیتهایی باید در سازمان خود داشته باشیم؟
هدف اصلی در طراحی استراتژی ایجاد یک مزیت رقابتی پایدار است. ارزش پیشنهادی، ترجمه این مزیت به زبان بازار است. استراتژی بیان میکند شما چگونه از طریق ارایه محصولات، خدمات و ارزش پیشنهادی خود به مشتریان به بهترین جایگاه دست مییابید. با این وجود استراتژی فقط به اندازه توانایی اجرای آن توسط سازمان، میتواند اثرگذار باشد. اکثر شرکتهایی که یک برنامه استراتژیک تهیه میکنند قادر به موفقیت در بازار نیستند. اغلب، برنامههای استراتژیک روی یک قفسه خاموش مینشینند. از طریق رویکرد طراحی استراتژی برای اجرا، گروه ناب به مشتریان کمک میکنند تا استراتژی قابل اجرا را تدوین کرده و یک سیستم مدیریت استراتژی برای اطمینان از اجرای صحیح استراتژی ایجاد کنند.
رویکردهای استراتژی گروه ناب
ما از میان دهها چارچوب و متدولوژی توسعه و تدوین استراتژی، رویکرد تدوین استراتژی خود را با توجه به محیط کسبوکار مشتریانمان و بر اساس یکی از رویکردهای ذیل انتخاب میکنیم:
- رویکرد کلاسیک
- رویکرد انطباقی
- رویکرد تجسمگرا
- رویکرد شکلدهی
- رویکرد نوسازی
بدیهی است که در هر رویکرد، چارچوبهای متنوعی برای تدوین استراتژی وجود دارد که ما بر اساس یافتههای علمی خود از آنها استفاده میکنیم

یک استراتژی اجرایی باید معنیدار و اقدام گرا باشد
برای اینکه یک استراتژی قابل اجرا باشد، دو چیز باید درست باشد. اول، این استراتژی باید برای افرادی که آن را اجرا میکنند معنیدار باشد. ماموریت سازمان باید در استراتژی نهفته باشد. اهداف باید مشخص باشد. این استراتژی باید خواستهی همگان از رهبران گرفته تا کارکنان ردههای پایین باشد. دوم، استراتژی باید عملیاتی باشد. کارکنان در هر سطح باید استراتژی را درک کنند، و مهمتر از آن، بدانند که چگونه بر تصمیمات روزمره آنها تأثیر میگذارد. مجموعهای از ابتکارات جامع باید به چگونگی کار سازمان برای دستیابی به اهداف خود بپردازد. سرانجام، این استراتژی باید اقدامات مشخصی را برای الهام بخشیدن به کارکنان و نیز ارزیابی پیشرفت به سمت اهداف داشته باشد.
رویکرد گروه ناب به استراتژی طراحی شده برای اجرا به سازمانها امکان میدهد تا یک استراتژی اثرگذار و غنی را تدوین کنند که ضمن تعیین مسیرهای روشن برای دستاورد اجرا، قلب و ذهن کارکنان را به خود جلب کند. ما با استفاده از تکنیکهایی مانند بازیهای جنگی و برنامهریزی سناریو، میتوانیم به مشتریان خود کمک کنیم تا استراتژی را بهینه کنند، و درک کنند که سهامداران در محیط رقابت چگونه به اقدامات استراتژیک بالقوه پاسخ میدهند، و سازمان باید کجا تمرکز کند.
قدرتمندترین موتورهای رشد از تعداد معدودی توانایی تشکیل شدهاند که تمایز واقعی را در بازار ایجاد میکنند
در گروه ناب، ما معتقدیم که رشد مداوم نتیجه ساخت یک موتور رشد قدرتمند است – سیستمی با چند قابلیت که تمایز واقعی را در بازار فراهم میکند. از آنجا که دوره عمر مزیتهای استراتژیک روبه کاهش است لذا باید قابلیتهای منحصربهفردی ایجاد کرد که امکان خلق چندباره مزیت استراتژیک فراهم گردد.
شرکتهایی که میخواهند به روشی منسجم و پایدار رشد کنند باید یکی از سه نوع استراتژی رشد را دنبال کنند. رویکردی که بیشترین ارزش را ایجاد میکند، رویکردی است که بر کسبوکار محوری متمرکز است. سپس با حرکت به سمت ناحیههای همجوار اقدام به گسترش مینماید و در نهایت به سمت دگرگونسازی میرود. با حرکت به سمت حاشیه گزینهها گرانتر و پرریسکتر میشوند.
استراتژی شرکتی
بسیاری از شرکتها به دنبال رشد در هرجایی میگردند و در این را انواع زیادی از استراتژیهای رشد را به طور موازی دنبال میکنند. در نتیجه، آنها منابع خود را برای محدود کرده و فرصتهای بالقوه رشد را با کمبود منابع از دست میدهند. آنها ممکن است افزایش موقتی درآمد داشته باشند، اما دستاوردها تقریباً هرگز پایدار نیستند.
این شرکت ها در نهایت در بسیاری از موارد خوب هستند، اما در هیچ چیز عالی هستند. آنها مزیت استراتژیکی را ایجاد نمیکنند که منجر به رشد بلندمدت شود.
استراتژی کسبوکار
بسیاری از شرکتها به دنبال رشد در هرجایی میگردند و در این را انواع زیادی از استراتژیهای رشد را به طور موازی دنبال میکنند. در نتیجه، آنها منابع خود را برای محدود کرده و فرصتهای بالقوه رشد را با کمبود منابع از دست میدهند. آنها ممکن است افزایش موقتی درآمد داشته باشند، اما دستاوردها تقریباً هرگز پایدار نیستند.
این شرکت ها در نهایت در بسیاری از موارد خوب هستند، اما در هیچ چیز عالی هستند. آنها مزیت استراتژیکی را ایجاد نمیکنند که منجر به رشد بلندمدت شود.