نوشته دکتر محمدرضا عاطفی
مشاور استراتژی و آینده پژوه
عضو هیات علمی دانشگاه و رئیس هیات مدیره گروه ناب
تعریف خلاقیت – چرا، چیست و چگونه
خلاقیت چیست؟
خلاقیت شامل توانایی توسعه ایدههای جدید یا استفاده از اشیا یا اطلاعات به روشهای جدید است. این میتواند شامل ایدههایی در مقیاس بزرگ باشد که پتانسیل تغییر جهان را دارند، مانند اختراع ابزارهایی که بر نحوه زندگی مردم تأثیر میگذارند، یا اقدامات کوچکتری از آفرینش مانند کشف راه جدیدی برای انجام یک کار در زندگی روزمرهتان باشد.
مطالعه خلاقیت میتواند یک فرآیند دشوار باشد. نه تنها خلاقیت به خودی خود یک موضوع پیچیده است، بلکه در مورد چگونگی تعریف دقیق خلاقیت نیز اتفاق نظر روشنی وجود ندارد. بسیاری از رایج ترین تعاریف نشان میدهد که خلاقیت تمایل به حل مسائل یا ایجاد چیزهای جدید به روشهای جدید است.
دو مؤلفه اصلی خلاقیت عبارتند از:
اصالت: ایده باید چیز جدیدی باشد که صرفاً بسط چیز دیگری نباشد که از قبل وجود دارد.
کارکرد: این ایده باید عملاً کار کند یا درجاتی از سودمندی داشته باشد.
خلاقیت توانایی یا عمل تصور چیزی بدیع یا غیرعادی است. خلاقیت عمل هدایت تخیل به چیزی ملموس است. این اولین مرحله طراحی است، جایی که ایدهها شروع به شکل گیری میکنند و میتوان یک طرح را توسعه داد.
چرا خلاقیت مهم است؟
در دنیای امروز، خلاقیت به دلیل سرعت تغییرات و نیاز به راهحلهای جدید و نوآورانه برای مشکلات پیچیده اهمیت فزایندهای پیدا میکند. خلاقیت چیزی است که از ما انسان میسازد. خلاقیت مایه حیات پیشرفت است و بدون خلاقیت دچار رکود میشویم.
خلاقیت در عصر هوش مصنوعی به ما مزیت رقابتی میدهد. در حالی که هوش مصنوعی بدون شک ابزار قدرتمندی است، اما نمی تواند دیدگاه، شهود و خلاقیت انسانی ما را که از تجربه، تخصص و همدلی ناشی میشود، تکرار کند. همچنین نمی تواند مهارتهای نرمی را که برای خلاقیت و نوآوری ضروری هستند، مانند تفکر انتقادی، حل مسئله، ارتباط و سازگاری، توسعه دهد.
خلاقیت مهمترین عامل برای موفقیت در آینده است
مطالعه جهانی بر روی مدیران عامل در سال ۲۰۱۰ که از سویای بی ام انجام شد نشان داد که اثرات افزایش پیچیدگی نیازمند مدیران عامل و تیمهایی است که با خلاقیت جسورانه رهبری کنند، با مشتریان به روشهای تخیلی ارتباط برقرار کنند و عملیات خود را برای سرعت و انعطافپذیری بیشتر طراحی کنند تا سازمانهای خود را برای موفقیت در عصر حاضر مهیا کنند.
شکاف خلاقیت
مطالعه ادوبی در سال 2012 در مورد خلاقیت نشان میدهد که از هر 10 نفر 8 نفر احساس میکنند که خلاقیت برای رشد اقتصادی بسیار مهم است و تقریباً دو سوم از پاسخ دهندگان احساس میکنند خلاقیت برای جامعه ارزشمند است، با این حال یک اقلیت قابل توجه – فقط 1 نفر از هر 4 نفر – معتقدند که براساس پتانسیل خلاقیت خود زندگی میکنند.
تعاریف خلاقیت
خلاقیت عمل تبدیل ایدههای جدید و تخیلی به واقعیت است. خلاقیت با توانایی درک جهان به روشهای جدید، یافتن الگوهای پنهان، ایجاد ارتباط بین پدیدههای به ظاهر نامرتبط و ایجاد راه حل مشخص میشود. خلاقیت شامل دو فرآیند است: تفکر، سپس تولید. اگر ایدههایی دارید اما به آنها عمل نمی کنید، خیال پرداز هستید اما خلاق نیستید.
– لیندا نایمان
خلاقیت یک نیروی ترکیبی است: توانایی ما برای بهره برداری از منابع درونی خود – دانش، بینش، اطلاعات، الهامات و تمام قطعاتی که در ذهن ما پر شده است – که در طول سالها با حضور فیزیکی و روحی انباشته کردهایم، نسبت به دنیا آگاهی پیدا کردهایم و آنها را به شیوههای جدید و خارق العادهای ترکیب کردهایم.»
– ماریا پوپووا، انتخاب مغزها
«خلاقیت فرآیند به وجود آوردن چیزی جدید است. خلاقیت نیاز به اشتیاق و تعهد دارد. آنچه را که قبلا پنهان شده بود به آگاهی ما میرساند و به چیزی جدید اشاره میکند. این تجربهای از افزایش آگاهی است.»
– رولو می، شجاعت خلق کردن
«یک محصول زمانی خلاق است که (الف) جدید و (ب) مناسب باشد. یک محصول جدید اصیل است و قابل پیش بینی نیست. هرچه از نظر مفهومی بزرگتر باشد و محصول، کار و ایدههای بیشتری را تحریک کند، خلاقتر است.»
– استرنبرگ و لوبارت، رد کردن جمعیت
احتمالاً بهترین تعریف همان تعریفی است که اخیراً از سه معیاری که اداره ثبت اختراع ایالات متحده برای تصمیم گیری در مورد اینکه آیا یک اختراع میتواند استفاده میکند اقتباس شده است. حمایت حق ثبت اختراع را دریافت کنید (سایمونتون، 2012).
اولین معیار اصالت است . ایده باید احتمال کمی داشته باشد. در واقع، اغلب باید منحصر به فرد باشد. نظریه نسبیت خاص آلبرت اینشتین قطعاً این معیار را برآورده میکند. هیچ دانشمند دیگری این ایده را نداشت.
معیار دوم سودمندی است . ایده باید ارزشمند یا کارساز باشد. به عنوان مثال، یک راه حل باید در واقع مشکل را حل کند. یک دستور غذای اصلی که طعمی بد برای خوردن تولید میکند، نمی تواند خلاقانه باشد. در مورد نظریه انیشتین، اصل نسبیت او توضیحاتی را برای نتایج تجربی غیرقابل توضیح ارائه کرد.
سومین و آخرین معیار غافلگیری یا شگفتی است. این ایده باید غافلگیر کننده یا حداقل غیر واضح باشد (برای استفاده از اصطلاح اداره ثبت اختراع). به عنوان مثال، راه حلی که اشتقاق مستقیمی از تخصص کسب شده است، نمی تواند تعجب آور تلقی شود، حتی اگر اصیل باشد. نظریه نسبیت انیشتین استنتاج گام به گام از فیزیک کلاسیک نبود، بلکه این نظریه بر پایهی جدیدی بنا شد که اساس فیزیک کلاسیک را به چالش میکشید. هنگام استفاده از این سه معیار، مهم است که بدانیم اصالت، سودمندی و شگفتی همگی ویژگیهای کمی هستند تا کیفی یک ایده. به طور خاص، ما واقعاً باید در مورد درجهای صحبت کنیم که یک ایده هر یک از این سه معیار را برآورده میکند. علاوه بر این، این سه ویژگی باید یک نقطه صفر داشته باشند، یعنی میتوان از ایدهای بدون اصالت صحبت کرد. سودمندی یا غافلگیری در نهایت، باید فرض کنیم که اگر ایدهای در هر یک از معیارها نمره صفر بگیرد، باید خلاقیت آن نیز صفر باشد. برای مثال، کسی که چرخ را دوباره اختراع میکند، قطعا ایده مفیدی تولید میکند، اما این ایده اصالت صفر دارد و بنابراین هیچ خلاقیتی ندارد. به همین ترتیب، کسی که چتر نجاتی را اختراع کرد که تماماً از بتن مسلح فولادی ساخته شده بود، اعتبار زیادی برای اصالت – و شگفتی! – به دست میآورد، اما هیچ کدام برای مفید بودن.
خلاقیت، ویژگی یک فرد برای خلق ایدهها، جایگزینها، راهحلها و امکانات جدید به شیوهای منحصر به فرد و متفاوت است. خلاقیت توانایی تصور چیزی غیرقابل پیش بینی، بدیع و منحصر به فرد است. بنابراین خلاقیت باید شفاف، هیجان انگیز و تخیلی باشد. خلاقیت ژنتیکی نیست، اما اگر کسی اقدام به درک عمیق موضوعات و مسائل از یک طرف و یادگیری گسترده از محیط بپردازد، میتواند خلاقیت خود را توسعه دهد. پس از منظر فردی میتوان خلاقیت را یک فعالیت طوفان فکری فردی دانست که در آن فرد باید فراتر از تصور خود برای خلق چیزی ارزشمند فکر کند. خلاقیت، فعالیتی است برای افشای چیزی که قبلاً پنهان بوده است.
با این توصیف خلاقیت در هر چیزی قابل تعریف است. برای مثال خلاقیت کارآفرینی و خلاقیت هنری تفاوت چندانی با هم ندارند. میتوانید از کتابها، آهنگها و نقاشیهای مورد علاقه خود همچنین میتوانید از محصولات و خدمات موجود الهام بگیرید. میتوانید در طبیعت، در گفتگو با ذهنهای خلاق دیگر و از طریق تمرینهای ایدهپردازی آنها را بیابید. ایده پردازی فرآیندی هدفمند برای باز کردن ذهن شما به سمت رشتههای فکری جدید است که از یک هدف یا مسئله اعلام شده منشعب میشوند. طوفان فکری، تولید ایدهها در محیطی عاری از قضاوت یا اختلاف با هدف ایجاد راه حل، تنها یکی از دهها روش برای ارائه ایدههای جدید است. یک خلاقیت استثنایی منجر به اختراعات جدید میشود، که نیازمند تفکر «خارج از جعبه» است
آیا میتوان خلاقیت را آموخت؟
پاسخ کوتاه بله است. مطالعهای توسط جورج لند نشان میدهد که ما به طور طبیعی خلاق هستیم و همانطور که بزرگ میشویم یاد میگیریم که غیرخلاق باشیم. خلاقیت مهارتی است که میتوان آن را توسعه داد و فرآیندی است که میتوان آن را مدیریت کرد.
خلاقیت چه زمانی اتفاق میافتد؟
میهالی سیکسزنت میهالی در کتاب خود خلاقیت: جریان و روانشناسی اکتشاف و اختراع، بیان کرد که خلاقیت اغلب در چند موقعیت مختلف قابل مشاهده است:
- افرادی که پرشور و کنجکاو به نظر میرسند و افکار غیرمعمول مختلفی دارند.
- افرادی که دنیا را با چشم اندازی تازه میبینند، ایدههای عمیقی دارند و اکتشافات شخصی مهمی انجام میدهند. این افراد اکتشافات خلاقانهای انجام میدهند که عموماً فقط برای آنها شناخته شده است.
- افرادی که به دستاوردهای خلاقانه بزرگی دست مییابند که برای کل جهان کاربرد دارد. مخترعان و هنرمندانی مانند توماس ادیسون و پابلو پیکاسو در این دسته قرار میگیرند.
انواع خلاقیت
دانشمندان تمایل دارند بین انواع مختلف خلاقیت تمایز قائل شوند. تقسیم بندیهای مختلفی نیز انجام شده است.
آرن دیتریش، تحقیقاتی را در زمینه خلاقیت انجام داد که آن را به چهار نوع تقسیم میکند: آگاهانه (عمدی) و عاطفی(احساسی)، آگاهانه و شناختی، خودجوش(خود به خودی) و عاطفی و بالاخره خودجوش و شناختی.
افراد میتوانند هر یک از چهار نوع خلاقیت را تجربه کنند. مخصوصاً برای کارکنان دانشی مانند محققان، وکلا یا پزشکان، خلاقیت آگاهانه و شناختی ممکن است در حین کار ظاهر شود، اما خلاقیت خودجوش و عاطفی ممکن است در طول یک پیگیری هنری خود را نشان دهد.
خلاقیتهای آگاهانه و شناختی از توجه متمرکز و ارتباطات شکل گرفته بین اطلاعات ذخیره شده در مغز استفاده میکنند و به پریفرونتال کورتکس متکی هستند، در حالی که خلاقیتهای عاطفی و خود به خودی از آمیگدال سرچشمه میگیرند.
کافمن انواع خلاقیت را براساس مدل چهار سی مطرح میکنم:
- خلاقیت “Mini-c” شامل ایدهها و بینشهای معنادار شخصی است که فقط برای خود او شناخته شده است.
- خلاقیت “Little-c” عمدتاً شامل تفکر روزمره و حل مسئله است. این نوع خلاقیت به افراد کمک میکند تا مشکلات روزمرهای را که با آن روبرو هستند حل کنند و با محیطهای متغیر سازگار شوند.
- خلاقیت “Pro-C” در میان متخصصانی که در زمینههای مربوطه خود ماهر و خلاق هستند اتفاق میافتد. این افراد در حرفه یا شغل خود خلاق هستند اما برای کارهای خود به برتری دست نمی یابند.
- خلاقیت “Big-C” شامل خلق آثار و ایدههایی است که در یک زمینه خاص عالی تلقی میشوند. این نوع خلاقیت منجر به برجستگی و تحسین میشود و اغلب به خلاقیتهای متحول کننده جهان مانند نوآوریهای پزشکی، پیشرفتهای تکنولوژیکی و دستاوردهای هنری منجر میشود.
چه چیزی برای خلاق بودن لازم است؟
سیکزنتمیهالی میگوید که افراد خلاق تمایل به داشتن ویژگیهای مختلفی دارند که به تفکر نوآورانه آنها کمک میکند. برخی از این صفات کلیدی عبارتند از:
- انرژی: افراد خلاق تمایل به داشتن مقدار زیادی انرژی فیزیکی و ذهنی دارند. با این حال، آنها تمایل دارند زمان زیادی را صرف تفکر و تأمل کنند.
- هوش: روانشناسان مدتهاست بر این باورند که هوش نقش مهمی در خلاقیت دارد. در مطالعه طولی معروف ترمن روی کودکان تیزهوش، محققان دریافتند که در حالی که ضریب هوشی بالا برای خلاقیت عالی ضروری است، اما همه افراد با ضریب هوشی بالا خلاق نیستند. بعضی معتقدند که افراد خلاق باید باهوش باشند، اما آنها باید قادر باشند به چیزها به شیوههای تازه و حتی ساده لوحانه نگاه کنند.
- نظم و انضباط: افراد خلاق فقط در انتظار الهام گرفتن نمی نشینند. آنها بازیگوش هستند، اما در پیگیری کار و علایق خود نیز منظم هستند.
چگونه خلاق تر باشیم
افراد بسیار خلاق اغلب در مورد چیزی دانش زیادی دارند، سالها روی آن کار میکنند، به راه حلهای جدید نگاه میکنند، به دنبال مشاوره و کمک کارشناسان دیگر هستند و ریسک میکنند. اگرچه خلاقیت اغلب با هنر همراه است، اما در واقع نوعی هوش حیاتی است که افراد در بسیاری از رشتهها را به کشف چیزهای جدید سوق میدهد. خلاقیت را میتوان در هر زمینهای از زندگی یافت، از نحوه تزئین محل سکونت خود گرفته تا روش جدیدی برای درک نحوه عملکرد یک سلول.
خلاقیت با پایه گذاری دانش، یادگیری یک رشته و تسلط بر روش تفکر آغاز میشود. شما میتوانید با آزمایش، کاوش، زیر سوال بردن فرضیات، استفاده از تخیل و ترکیب اطلاعات، خلاقیت را بیاموزید. یادگیری خلاق بودن شبیه به یادگیری یک ورزش است. برای رشد عضلات مناسب و یک محیط حمایتی برای شکوفا شدن نیاز به تمرین دارد.
سر ریچارد برانسون یک شعار دارد که اساس شکل گیری DNA شرکتهای ویرجین است. شعار او این است: همیشه نقاط را به هم وصل کنید. خلاقیت یک تمرین است و اگر هر روز با استفاده از این پنج مهارت اکتشافی تمرین کنید، مهارتهای خود را در خلاقیت و نوآوری توسعه خواهید داد.
“خلاقیت توانایی دیدن روابط در جایی است که وجود ندارد.”
– توماس دیش، نویسنده، (1974)
به عنوان مثال میتوانید بین شرکت خود و سایرین خارج از صنعت خود مقایسه کنید. سوالاتی که قبل از جلسات ایده پردازی خلاقیت و نوآوری از تیم مشتریانم میپرسم این است: چه شرکتهایی را بیشتر تحسین میکنید و چرا؟ آنها چه کار میکنند که شما میتوانید در شرکت خودتان انجام دهید؟
مطالعات انجام شده توسط کلایتون ام. کریستنسن و محققانش DNA نوآور را کشف کرد : توانایی شما برای ایجاد ایدههای نوآورانه صرفاً تابع ذهن نیست، بلکه تابعی از پنج رفتار کلیدی است که مغز شما را برای کشف بهینه میکند:
- تجمیع: ایجاد ارتباط بین سؤالات، مسائل یا ایدههایی از زمینههای نامرتبط
- پرسش: طرح پرسشهایی که خرد رایج را به چالش میکشد
- مشاهده :بررسی رفتار مشتریان، تامین کنندگان و رقبا برای شناسایی روشهای جدید انجام کارها.
- شبکه سازی: ملاقات با افراد با ایدهها و دیدگاههای مختلف
- آزمایش: ساختن تجربیات تعاملی و برانگیختن پاسخهای نامتعارف برای دیدن اینکه چه بینشهایی پدیدار میشوند.
همه ما خلاق هستیم، فقط به طرق مختلف. این تحقیق به ما نشان میدهد که همه ما میتوانیم خلاقیت را یاد بگیریم.
غلبه بر اسطورههای خلاقیت
تحقیقات بنیادی نشان میدهد که همه افراد دارای تواناییهای خلاق هستند. هرچه آموزش بیشتری داشته باشید و آموزش متنوع تر باشد، پتانسیل بیشتری برای خروجی خلاقانه خواهید داشت. تحقیقات نشان داده است که در خلاقیت کمیت برابر با کیفیت است. هر چه لیست ایدهها طولانی تر باشد، کیفیت راه حل نهایی بالاتر است. اغلب، ایدهها با بالاترین کیفیت در انتهای لیست ظاهر میشوند.
این باور که فقط افراد خاص و با استعداد خلاق هستند (و شما باید اینگونه به دنیا بیایید) اعتماد ما را به تواناییهای خلاقانه ما کاهش میدهد. بر اساس مطالعهای در دانشگاه اکستر، این تصور که نوابغی مانند شکسپیر، پیکاسو و موتزارت «استعداد» بودند، یک افسانه است. محققان عملکردهای برجسته در هنر، ریاضیات و ورزش را مورد بررسی قرار دادند تا دریابند که آیا “این باور رایج که برای رسیدن به سطوح بالای توانایی، یک فرد باید دارای پتانسیل ذاتی به نام استعداد باشد یا خیر.” این مطالعه نتیجه میگیرد که تعالی با موارد زیر تعیین میشود:
- فرصتها
- تشویق
- آموزش
- انگیزه، و
- بیشتر از همه، تمرین
تعداد کمی قبل از تشویق والدین نشانههای اولیه قول را نشان دادند.» هیچ کس بدون اختصاص هزاران ساعت آموزش جدی به سطوح بالایی از موفقیت در زمینه خود نرسید. موتزارت 16 سال قبل از اینکه شاهکار شناخته شدهای را خلق کند، آموزش دید. علاوه بر این، بسیاری از افراد با عملکرد بالا امروزه به سطوحی از برتری دست مییابند که با تواناییهای یک موتزارت یا یک مدال طلای ابتدای قرن مطابقت دارد. (The Vancouver Sun، سپتامبر 12/98)
ایده پردازی
طبیعتا در هر سازمانی باید زمانی برای ایده پردازی در نظر گرفته شود. این کار نیازمند به رسمیت شناختن و اجازه دادن به کارکنان برای ایده پردازی و تفکر آزادانه در ارتباط با یک موضوع یا مسئله خاص است. ایده پردازی به زمان و تلاش عامدانه نیاز دارد تا فراتر از الگوهای فکری همیشگی حرکت کنید. اگر آگاهانه زمانی را برای خلاقیت اختصاص دهید، افقهای ذهنی خود را گسترش خواهید داد و به خود اجازه تغییر و رشد خواهید داد. 10 این کار نیازمند آموزش روشهای ایده پردازی و توسعه دی انای نوآوری است.
کارآفرینان با دو نوع تفکر کار میکنند. تفکر خطی – که گاهی اوقات تفکر عمودی نامیده میشود و شامل یک فرآیند منطقی و گام به گام است. در مقابل، تفکر خلاق بیشتر تفکر جانبی، آزاد و باز است که در آن الگوهای تثبیت شده تفکر منطقی به طور هدفمند نادیده و یا حتی به چالش کشیده میشوند. شما میتوانید منطق را نادیده بگیرید. تفکر جانبی به شما این امکان را میدهد که از خلاقیت خود برای حل مسائل استفاده کنید. شکل زیر تفاوت تفکر خطی و جانبی را به طور خلاصه بیان میکند.
تفکر خطی در مقابل جانبی | |
خطی | جانبی |
استفاده از منطق | استفاده از تفکر خلاق |
رویکرد مرحله به مرحله | رها از رویکردی خاص به منظور ایجاد امکان پذیری |
جریان عمودی براساس یک مسیر برنامه ریزی شده برای نوآوری | چابکی در حل مسئله برای در نظرگرفتن آلترناتیوها یا راه حلهای بهتر |
مطمئناً این امکان برای شما وجود دارد که یک کارآفرین باشید و روی تفکر خطی تمرکز کنید. بسیاری از سرمایه گذاریهای تجاری به طور منطقی و مستقیم از محصولات و خدمات موجود سرچشمه میگیرند. با این حال، به دلایل مختلف، خلاقیت و تفکر جانبی در بسیاری از زمینههای معاصر در مطالعه کارآفرینی مورد تاکید قرار گرفته است. برخی از دلایل این امر افزایش رقابت جهانی، سرعت تغییرات تکنولوژیکی و پیچیدگی تجارت و سیستمهای ارتباطی است. از توسعهدهندگان محصولات قرن بیست و یکم انتظار میرود که کاری بیش از پیش بردن محصولات و نوآوریها فراتر از مسیر برنامهریزی شده انجام دهند.
نمونههایی از خلاقیت در اطراف ما وجود دارد. آنها به شکل هنرهای زیبا و نوشتن، یا در یک طرح گرافیکی و یا یک فیلم خلاق، یا در محصولات، خدمات، و فرآیندهای جدید ظهور مییابند. در عمل، خلاقیت فوق العاده گسترده است. هر زمان یا هر کجا که مردم برای حل مسئله ای، کوچک یا بزرگ، عملی یا غیرعملی، واقعی یا تخیلی تلاش میکنند، زمینهای برای بروز خلاقیت فراهم میشود.