تاثیر ماندگار کلیتون کریستنسن بر نحوه تفکر ما در مورد نوآوری
نویسنده: دکتر محمدرضا عاطفی
کلیتون کریستنسن یکی از موثرترین رهبران فکری مدیریت، نویسندهای پرکار، فردی مومن و یک روحانی در کلیسا و انسانی خانواده دوست بود.
اولین نسخه کتاب معمای نوآور در سال 1997 توسط استاد مدرسه کسبوکارهاروارد، کلیتون کریستنسن، منتشر شد. اکونومیست این کتاب را یکی از شش کتاب مهم در زمینه کسبوکار که تا به حال نوشته شده است، نامید. جورج گیلدر، نویسنده و پیشگام اقتصاد عرضه، آن را “یک شاهکار … عمیقترین و مفیدترین کتاب کسبوکار که تا کنون در مورد نوآوری نوشته شده است” نامید.
این کتاب یک کار انقلابی بود و توضیح میداد که چگونه شرکتهای خوب بواسطه رقابت جدیدی که در پی نوآوری ایجاد میشد، شکست میخورند. این ممکن است موضوعی به نظر برسد که در درجه اول مورد علاقه کارآفرینان فناوری یا دانشکدههای کسبوکار باشد، اما گذر زمان نشان داد که نوآوری موضوعی همه گیر است که بر زندگی همه تأثیر میگذارد. نظریه کلیتون کریستنسن درباره “نوآوری دگرگون ساز”( که در بعضی از متون به اشتباه نوآوری مخرب یا اخلالگر میگویند) برای هر کسی که علاقهمند به نوآوری است، ضروری است و تفکر رهبران کسبوکار بسیاری را در سراسر جهان شکل داده است.
اساس نظریه او این بود که شرکتهای کوچک و نوظهوری که راهحل بهتری برای نیازهای مشتریان در یک بازار محدود ارائه میدهند در نهایت شرکتهای قدیمی جا افتاده را از میدان رقابت به در میکنند. شرکتهای بزرگ و البته مغرور معمولاً شرکتهای کوچک و استارتاپها را نادیده میگیرند. اما این کار در نهایت به مرگ آنها منجر میشود زیرا تازه واردان تهاجمی در نهایت مورد استقبال گسترده مشتریان قرار میگیرند و بر صنایع خود تسلط مییابند. قبرستان و تاریخ کسبوکارها مملو از شرکتهایی است که تهدید رقابتی نوآوران دگرگون ساز را نادیده گرفتهاند. سازندگان کشتیهای بادبانی، کشتیهای بخار را مسخره کردند. سازندگان دیسکتها در ابتدا تولیدکنندگان سی دی را نادیده گرفتند و سازندگان سی دی، عرضه کنندگان فلش مموریها را ندیدند.
معمای نوآور
فناوری LED یک انقلاب در صنعت روشنایی بود که میتوانست باعث منسوخ شدن نهایی لامپ ادیسون شود. اما در دهه 1990، برای شرکتهای کوچکی که روی این محصولات جدید دگرگون ساز کار میکردند شاید دلهرهآور و ترسناک بود. استارتاپهای کوچک به پتانسیل باورنکردنی این فناوری اعتقاد داشتند، اما شرکتهای بزرگ روشنایی، علاقهای به آن نداشتند. این شرکتهای بزرگ متصدی بازار چه میدانستند که شرکتهای کوچک توسعه دهنده ال ای دی نمیدانستند؟ این شرکتها بیش از 100 سال در زمینه روشنایی فعالیت میکردند و بیش از 70 درصد بازار لامپهای جهان را کنترل میکردند. آنها منابع بسیار بیشتری داشتند، صدها سال تجربه بیشتر در توسعه کسبوکار و همچنین فناوری و منابع مالی بسیار بیشتری هم داشتند. چرا آنها نتوانستند پتانسیل این فناوری جدید را ببینند؟
لامپ خاموش میشود
هنگامی که معمای نوآور ظاهر شد، آنچه در شرکتهای بزرگ روشنایی اتفاق میافتاد، معنا پیدا کرد. این شرکتها به خوبی از فناوری جدید آگاه بودند. آنها فقط نمیتوانستند تفکر خود را برای استفاده از آن تغییر دهند. آنها در ساخت لامپهای رشتهای بسیار توانمند شده و قابلیتهای محوری مبتنی بر منحنی یادگیری را در خود نهادینه کرده بودند.
یکی از اصول مهم نظریه نوآوری دگرگون ساز این است که همان چیزهایی که باعث موفقیت شرکتهای موفق میشود همانهایی است که در نهایت منجر به سقوط آنها میشود و همان افسانه ایکاروس مصداق مییابد. نوآوری دگرگون ساز یک حمله مخفیانه و پنهان به استانداردهای پذیرفته شده صنعت است.
اگرچه غالباً فناوری وسیلهای برای پیشبرد نوآوری دگرگون ساز است اما این فرصت بیشتر از طریق درک رفتار انسان به دست میآید. سازمانها قادرند ماکزیمم نتایج را در یک دوره زمان طولانی به دست آورند، اما موفقیت آنها ذاتاً بر معیارهای کوتاه مدت متمرکز است. این معیارها تقریباً پذیرش ریسکهای بزرگ، سرمایهگذاری در ایدههای بلندمدت و واکنش به فناوریها یا مدلهای کسبوکار جدید که ممکن است دگرگون ساز باشند را تقریباً غیرممکن میسازد. این کسبوکارها قربانی موفقیت خود میشوند، زیرا در دام چیزی قرار میگیرند که براساس آن اندازهگیری شدهاند.
این کتاب در مورد دگرگون سازها در صنعت فولاد، بیل مکانیکی و درایوهای دیسک صحبت میکند، اما آنچه واقعاً توصیف میکند رفتارها است. چرا این شرکتها و افرادی که آنها را اداره میکنند به شیوهای عمل میکنند که منجر به شکست آنها میشود. به همین دلیل است که امروزه نیز از اهمیت آن کاسته نشده و حتی خیلی بیشتر شده است. نوآوری در نهایت مربوط به افراد است. این کتاب به شما نمیآموزد که در مورد مسائل فکر کنید؛ بلکه به شما میآموزد که چگونه در مورد مسائل فکر کنید. کلیتون کریستنسن به همراه دیور کتاب DNA نوآور را نگاشتند تا مشخص کنند که شما چه طور میتوانید نوآور شوید.
تفکر فراتر از کسبوکار
در سال 2010، کلیتون کریستنسن مقالهای با عنوان چگونه زندگی خود را اندازهگیری میکنید منتشر کرد که در آن از سه سوال صحبت میکند که از دانشجویان مدرسه کسبوکار خود میخواهد در آخرین روز کلاس به آن فکر کنند. این سوالات عبارتند از:
- چگونه میتوانم مطمئن شوم که در حرفهام خوشحال خواهم بود؟
- چگونه میتوانم مطمئن شوم که روابط من با همسرم و خانوادهام به یک منبع پایدار شادی تبدیل میشود؟
- چگونه میتوانم مطمئن باشم که از زندان ذهنم بیرون خواهم ماند؟
اگرچه ممکن است این سوالات با کارهای قبلی وی در زمینه نوآوری بی ارتباط باشد، اما برخی از مفاهیم مشابهی هستند که در زمینههای مختلف – زندگی شخصی ما – حاکم هستند. اکثر مردم زمان زیادی را برای رسیدن به حرفه مورد علاقه خود منتظر میمانند تا پاسخ به این سوالات را بیابند. در نهایت، هم در کسبوکار و هم در زندگی، فقط انجام درست کارها میپردازند و از انجام کارهای درست و تأثیر آنها بر اطرافیان شان غافل میشوند اما در واقع این دومی است که عیار موفقیت و شادی را مشخص میکند.
کلیتون ام کریستنسن در نهایت در روز جمعه، ۴ بهمن ۱۳۹۸ در سن ۶۷ سالگی درگذشت. تفکرات، کتابها و مقالات او بیشتر تفکر من در مورد نوآوری را شکل داده است و همچنان پایههایی قوی در تفکر نوآوری را در خود مییابم. من انسان خوشبختی بودم که تفکر نوآوری را از پشت عینک کلیتون کریستنسن، پراهالاد و دراکر کسب کردم. همانطور که کلیتون کریستنسن بیان کرد “من فکر میکردم مقصد مهم است، اما حالا مشخص شد که این تنها یک سفر است.” او در جایی گفته بود: “نگران میزان شهرت و برجستگی فردی که به دست آوردهاید نباشید. نگران افرادی باشید که به آنها کمک میکنید تا افراد بهتری باشند. به معیارهایی که زندگی شما براساس آن قضاوت میشود فکر کنید و تصمیم بگیرید که هر روز به گونهای زندگی کنید که مایلید مورد قضاوت قرار گیرید. ” این قضاوت میتواند در ورحله اول توسط خداوند و در نهایت انسانهایی صورت بگیرد که از عملکرد شما متوثر میشوند.