تفکر سیستمی: چه، چرا، چه زمانی، کجا و چگونه؟
نویسنده: دکتر محمدرضا عاطفی
مقدمه
احتمالا بسیاری از افراد، مستقل از سطح دانش تخصصی یک حس کلی از مزایای استفاده از تفکر سیستمی در محل کار و در زندگی شخصی شان دارند. اما حتی اگر مجذوب امکان بررسی مسائل خود به روشهای جدید باشید، ممکن است ندانید که چگونه با استفاده از این اصول و ابزارها کار کنید. نکات زیر برای شروع طراحی شدهاند، چه بخواهید تفکر سیستمی را در شرکت خود به کار بگیرید و چه در تلاش برای پیادهسازی ابزارها در سازمانی باشید که از یک بلوغ نسبی برخوردار باشد.
تفکر سیستمی شامل چه چیزی است؟
یادآوری این نکته مهم است که اصطلاح «تفکر سیستمی» برای افراد مختلف میتواند معانی مختلفی داشته باشد. تفکر سیستمی بیش از مجموعهای از ابزارها و روشها است، در واقع یک فلسفه زیربنایی است. بسیاری از مبتدیان جذب ابزارهای آن میشوند، مانند نمودارهای علّی حلقوی و شبیه سازهای پرواز مدیریتی، به این امید که این ابزارها به آنها کمک کند تا با مسائل به شکل علمی مقابله کنند. اما تفکر سیستمی واکنشی نسبت به طبیعت بازخوردی دنیایی است که در آن زندگی میکنیم. و این به معنای آگاهی از نقش ساختار در ایجاد شرایطی است که با آن روبرو هستیم. به رسمیت شناختن این که قوانین قدرتمندی در سیستمها وجود دارد که ما از آنها بیاطلاعیم. درک اینکه اعمال ما عواقبی دارد که ما از آنها غافل هستیم.
تفکر سیستمی نیز یک ابزار تشخیصی است. همانطور که در زمینه پزشکی، درمان موثر تنها پس از یک تشخیص کامل و درست امکان پذیر است. از این نقطه نظر، تفکر سیستمی رویکردی منضبط برای بررسی کاملتر و دقیقتر مسائل قبل از هر اقدامی است. این به ما امکان میدهد قبل از نتیجه گیری سریع سؤالات بهتری بپرسیم.
تفکر سیستمی اغلب شامل حرکت از مشاهده وقایع یا دادهها، به شناسایی الگوهای رفتاری در طول زمان، تا نمایاندن ساختارهای علّی است که باعث شکل گیری رویدادها و الگوها میشود. با درک و تغییر ساختارهایی که نامناسب هستند (از جمله مدلهای ذهنی و ادراکات ما)، میتوانیم انتخابهای در دسترس خود را گسترش دهیم و راه حلهای رضایت بخشتر و بلندمدتی برای مسائل مزمن ایجاد کنیم.
به طور کلی، دیدگاه تفکر سیستمی مستلزم کنجکاوی، وضوح، انتخاب و شجاعت است. این رویکرد شامل تمایل به مشاهده عمیقتر یک پدیده، تشخیص اینکه عوامل به هم مرتبط هستند، اذعان به اینکه اغلب اقدامات و مداخلات متعددی برای یک مسئله وجود دارد، و حمایت از مداخلات و اقداماتی است که بیشترین تاثیر را دارند.
یکی از راههای توصیف نحوه عملکرد یک سازمان در سادهترین سطح آن، استفاده از نمودارهای علی حلقوی برای نشان دادن رابطه و تعامل اجزای یک سیستم است. بلوکهای سازنده برای درک تفکر سیستمی به شرح زیر است:
- سیستم – مجموعهای از افراد، مقررات، تجهیزات و عناصر دیگر که با هم کار میکنند تا یک فرآیند را تشکیل دهند.
- متغیر – بخشی از سیستم که به طور منطقی به قسمت بعدی سیستم منتهی میشود. این یک جنبه قابل مشاهده و قابل اندازه گیری از رفتار سیستم است و در طول زمان تغییر میکند.
- نمودار علّی حلقوی – وقتی متغیرها به روشی منطقی کنار هم قرار میگیرند، براساس روابط علت و معلولی وقوع A منجر به وقوع B میشود و آن به نوبه خود به وقوع C منتهی خواهد شد. این داستان علّی حلقوی است که به صورت نموداری نحوه شکل گیری پدیدهها را توضیح میدهد و تصویر واضحتری از روابط بین متغیرها ارائه میدهد. همچنین میتواند نشان دهد که چگونه میتوان آنها را تغییر داد تا سیستم به آنچه که ما نیاز داریم، انجام دهد. علاوه بر این، میتواند پیامدهای ناخواسته احتمالی استفاده از راهحلهای سریع را در جایی که مسئلهای را در یک زمینه حل میکنیم و در جای دیگر مسئله بزرگتری ایجاد میکنیم، به ما نشان دهد، زیرا از این روابط آگاه نبودیم.
- تأخیر – بین علت یک مسئله و تأثیر آن شکاف زمان و مکان وجود داید. این بدان معنی است که راه حلی که امروز اعمال میکنم به نظر میرسد کار میکند. اما به دلیل اثر تاخیر، ممکن است برای مدتی قسمت پایین راه حل خود را نبینم و ممکن است در ناحیه دیگری رخ دهد. بنابراین، ما اغلب نمیتوانیم ارتباط بین راهحل قبلی و مشکل فعلیام را ببینیم.
چرا از تفکر سیستمی استفاده کنیم؟
تفکر سیستمی، با گسترش تفکر ما و کمک به بیان مسائل به روشهای جدید و متفاوت، دامنه انتخابهای ممکن برای حل یک مسئله را گسترش میدهد. در عین حال، اصول تفکر سیستمی ما را آگاه میکند که هیچ راه حل کاملی وجود ندارد. انتخابهایی که انجام میدهیم بر سایر بخشهای سیستم تأثیر خواهد داشت. با پیشبینی تأثیر هر متغیر، میتوانیم شدت آن را به حداقل برسانیم یا حتی از آن به نفع خود استفاده کنیم. بنابراین تفکر سیستمی به ما اجازه میدهد تا انتخابهای آگاهانهای داشته باشیم.
تفکر سیستمی همچنین برای توصیف نحوه عملکرد یک سیستم، ارزشمند است. برای مثال، تمرین ترسیم نمودارهای علّی حلقوی، یک تیم را مجبور میکند تا تصاویر یا داستانهای مشترکی از یک موقعیت ایجاد کند. این ابزارها، ابزارهای موثری برای شناسایی، توصیف و انتقال درک شما از سیستمها، به ویژه در گروهها هستند.
چه زمانی باید از تفکر سیستمی استفاده کنیم؟
مسائلی که برای مداخله تفکر سیستمی ایده آل هستند دارای ویژگیهای زیر میباشند:
- موضوع مهم است.
- مسئله دارای پیچیدگیهای زیادی است.
- مسئله مزمن است، نه یک رویداد یکباره.
- مسئله آشناست و سابقهای شناخته شده دارد.
- مردم قبلاً برای حل این مسئله تلاش ناموفق داشتهاند.
استفاده مؤثر از تفکر سیستمی مستلزم آن است که روحیه تحقیق داشته باشیم و به پرسیدن این سؤالات ادامه دهیم: چرا این اتفاق میافتد یا به عبارت ساده تر، چرا؟ این مستلزم این است که ما به این شعار ساده فکر کنیم: “من راه حلی ندارم، اما مطمئناً مشکل را تحسین میکنم” (در این مورد “تحسین کردن” به معنای مطالعه چیزی استفاده میشود). میتواند یک تمایل طبیعی برای پرش به راهحلها بدون درک کامل مشکل و تأثیر کامل هر راهحلی که ما اعمال میکنیم، وجود داشته باشد. سؤالات زیر نقطه شروعی برای تحقیق است:
- چه اتفاقی افتاده و چه اتفاقی افتاده است؟
- چرا این اتفاق افتاده است؟
- چگونه میتوانیم عملکرد این سیستم را بهبود بخشیم؟
هنگامی که با مشکلی روبرو میشویم، اغلب وسوسه میشویم که با آخرین سوال شروع کنیم: برای حل مشکل چه کار میکنیم؟ ما به یک راه حل میپردازیم و سپس آن را اعمال میکنیم زیرا به قول کمپین تبلیغاتی نایک، “فقط انجامش بده”. بسیاری از مدیران تحت فشار هستند تا راهحلهای سریع ارائه دهند (مدل ذهنی در اینجا این است که «این چیزی است که به من پول میدهند، پس بهتر است این کار را انجام دهم و سریع انجامش دهم») و سؤالات اول را دور بزنند و مستقیماً به سؤال سوم بروید. در آن زمان است که میتوانیم راهحلهای سریعی را دریافت کنیم که بیشتر از آن که آنها را حل کنند، مشکلاتی را ایجاد میکنند (راه حل با تجربه جهانی که نتیجه معکوس دارد).
تفکر سیستمی معمولاً زمانی ارزش میافزاید که موقعیتها مشکل ساز، طولانی مدت و مقاوم در برابر مداخلات تغییر باشند. تفکر سیستمی اغلب به عنوان یک منبع برنامه ریزی مفید است. به طور خاص، یک نمای سیستمی میتواند به شما کمک کند تا برای رشد برنامه ریزی کنید، محدودیتهای رشد را پیش بینی کنید، اقداماتی را که میتواند شراکتها را تضعیف کند، پیش بینی کنید و از آن اجتناب کنید، و از شلیک به پای خود اجتناب کنید (با ایجاد وضعیتی بدتر از وضعیتی که در حال حاضر دارید).
به طور کلی، تفکر سیستمی به ندرت به ما کمک میکند تا پاسخ درست را پیدا کنیم. سایر ابزارهای حل مسئله در مواردی که واقعاً پاسخ وجود دارد کارآمدتر هستند. تفکر سیستمی زمانی بیشترین ارزش را به دست میدهد که انتخابهای ممکن را که در مسائل پیچیده و متفاوت تعبیه شده است را روشن کند و پیامدهای احتمالی آنها را روشن کند.
اجازه دهید سعی کنم رشتههای متفاوت تفکر سیستمی را در یک مثال واقعی ترسیم کنم. این مثال زبان و بلوکهای سازنده رشته را نشان میدهد و آنها را بهعنوان یک نمودار حلقه علّی یا کهنالگویی که در تفکر سیستمی شناخته میشود کنار هم قرار میدهد. این مثال الگوی مکرر رویدادهایی را نشان میدهد که در بسیاری از سازمانها تجربه میشوند.
از کجا باید شروع کنیم؟
هنگامی که شروع به پرداختن به یک مسئله میکنید، از سرزنش کردن خودداری کنید (که کاری معمول برای شروع بحث تیمها است!). درعوض، روی مواردی تمرکز کنید که به نظر میرسد افراد در حال فراموش کردن آنها هستند یا به دنبال گوشههای پنهان مسئله باشید و سعی کنید کنجکاوی گروه را در مورد مسئله برانگیزید. علاوه بر این، برای روایت کامل داستان مسئله، بر ابزار کوه یخ تمرکز کنید. از گروه بخواهید مسئله را از هر سه زاویه توصیف کنند: رویدادها، الگوها و ساختار (به «کوه یخ» مراجعه کنید).
در نهایت، ما اغلب تصور میکنیم که همه تصویر یکسانی از گذشته دارند یا اطلاعات یکسانی را میدانند. بنابراین مهم است که دیدگاههای متفاوتی به دست آوریم تا مطمئن شویم که همه دیدگاهها نشان داده میشوند و راهحلها توسط افرادی که درگیر اجرای آنها هستند، پذیرفته میشوند. هنگام بررسی یک مسئله، افراد از بخشها یا حوزههای عملکردی مختلف را درگیر کنید. ممکن است تعجب کنید که مدلهای ذهنی آنها چقدر با شما متفاوت است.
چگونه از ابزارهای تفکر سیستمی استفاده میکنیم؟
نمودارهای علّی حلقوی. اول، به یاد داشته باشید که اساسا کمتر، بهتر است. کوچک و ساده شروع کنید. در صورت لزوم عناصر و متغیرهای بیشتری به مدل اضافه کنید. مدل را به صورت چندبخشی نشان دهید. تعداد عناصر در یک حلقه باید بر اساس نیازهای مسئله و افرادی که از نمودار استفاده میکنند تعیین شود. یک توصیف ساده ممکن است برای تحریک گفتگو و ارائه راه جدیدی برای دیدن یک مسئله کافی باشد. در موقعیتهای دیگر، ممکن است به حلقههای بیشتری نیاز داشته باشید تا روابط علّی بیشتری را شرح دهید.
همچنین به خاطر داشته باشید که افراد اغلب فکر میکنند که یک نمودار باید همه متغیرهای ممکن را در خود جای دهد. این لزوما درست نیست. در برخی موارد، عناصر خارجی وجود دارند که تغییر نمیکنند، بسیار آهسته تغییر میکنند، یا تغییرات آنها تاثیری بر مسئله مورد نظر ندارد یا اساسا تحت کنترل شما نیستند. ممکن است با گنجاندن چنین متیغرهایی، بهویژه مواردی که کنترل کمی روی آنها دارید یا اصلاً نمیتوانید آنها را کنترل کنید، بیجهت مسائل را پیچیده کنید. برخی از مؤثرترین حلقهها، میتوانند ارتباطات یا روابط بین بخشهایی از سازمان یا سیستم را نشان دهند که ممکن است گروه قبلاً متوجه آنها نشده باشد.
و در آخر، نگران نباشید که آیا یک حلقه “درست” است یا خیر. در عوض، از خود بپرسید که آیا این حلقه به طور دقیق داستانی را که گروه شما سعی دارد به تصویر بکشد منعکس میکند یا خیر. حلقهها توصیف کوتاهی از آنچه ما به عنوان واقعیت فعلی درک میکنیم هستند. اگر آنها این دیدگاه را منعکس کنند، به اندازه کافی “درست” هستند.
آیا در تفکر سیستمی درست پیش میروید
در اینجا مواردی مطرح میشود که با بررسی آن میتوانید بگویید که در تفکر سیستمی در مسیر درستی حرکت میکنید یا خیر:
- شما انواع مختلفی از سوالاتی که قبلا میدانستید را میپرسید یا موضوعات جدیدی مطرح میشود.
- شما در حال شنیدن موضوعاتیی هستید که پرچمهای هشدار دهنده را بالا میبرند. به عنوان مثال، وقتی کسی میگوید: مسئله این است که ما به تعداد بیشتری نیاز داریم (کارکنان فروش، درآمد) دوباره روی بحث متمرکز میشوید.
- شما شروع به شناسایی کهن الگوها و فرآیندهای متعادل کننده و تقویت کننده سیستم میکنید.
- شما مدلهای ذهنی (هم خود و هم مدلهای دیگران) را به نمایش میگذارید.
- شما در حال تشخیص نقاط اهرمی برای داستانهای سیستمهای کلاسیک هستید.
هنگامی که شروع به استفاده از تفکر سیستمی برای تحلیل و تشخیص کردید، ممکن است بخواهید از روشهای پیچیدهتری برای مدلسازی سیستمها استفاده کنید برای مثال استفاده از نمودارهای جریان و حالت، شبیهسازهای پرواز مدیریت یا نرمافزارهای شبیهسازی. اما در عین حال ممکن است متوجه شوید که اتخاذ دیدگاه تفکر سیستمی و استفاده از نمودارهای علّی حلقوی، بینش کافی برای کمک به شما جهت مقابله با مسائل را فراهم میکند. به هر جهت، در هر سطحی که از تفکر سیستمی استفاده کنید میتوانید مشاهده کنید که طرز فکر شما در مورد جهان هستی و رویکرد شما نسبت به مسائل برای همیشه تغییر کرده است.
این موضوع برای ما در سازمانهایی که کار مشاوره یا طراحی مدل انجام میدهیم بسیار ضروری است. در بسیاری از سازمانها مجبوریم ابتدا با ایجاد و پمپاژ تفکر سیستمی در سازمان مجموعه مدیریتی را برای تغییر نگاه شان به مسائل سازمانی و محیط همراهی کنیم. با ایجاد دیدگاههای جدید نسبت به مسائل زمینه برای همراهی جهت مدلسازی در حوزههایی مانند استراتژی و نوآوری ایجاد میشود.