نوشته دکتر محمدرضا عاطفی

دکتر محمدرضا عاطفی

مشاور استراتژی و آینده پژوه
عضو هیات علمی دانشگاه

نقاط اهرمی و تفکر سیستمی

 

جایگاه نقاط اهرمی در تفکر سیستمی

به اعتقاد پیتر سینگه خط پایانی تفکر سیستمی اهرم است[i] – دیدن‌ اینکه در کجا اقدامات و تغییرات در ساختارها می‌تواند منجر به بهبودهای قابل توجه و پایدار شود. غالباً اهرم از اصل صرفه‌جویی پیروی می‌کند جایی که بهترین نتایج نه از تلاش‌های بزرگ بلکه از اقدامات کوچک متمرکز به دست می‌آید. روش‌های غیرسیستماتیک تفکر ما بسیار مضر است، زیرا به طور مداوم ما را به تمرکز بر روی تغییرات اهرمی ضعیف سوق می‌دهد ما روی علائمی تمرکز می‌کنیم که در آن استرس بیشتر است. ما علائم را ترمیم یا بهبود می‌دهیم. اما چنین تلاش‌هایی فقط در کوتاه‌مدت اوضاع را بهتر و در بلندمدت بدتر می‌کنند. برای مثال وقتی تورم بالا می‌رود برای کاهش استرس و نارضایتی‌های عمومی به سمت کنترل قیمت می‌رویم که‌این کار فشار را بر روی تولیدکنندگان افزایش داده و با کاهش تولید (از رده خارج شدن بخشی از تولیدکنندگان یا ورشکستگی) در بلندمدت ‌این مسئله بزرگتر می‌شود زیرا توازن عرضه و تقاضا به هم خورده است.

مقابله و نادیده گرفتن اصل اهرم کار سختی است. اما در اکثر سیستم‌های واقعی و اکثر سازمان‌ها، نقاط اهرمی برای اکثر بازیگران مشخص و آشکار نیست.  در واقع آنها ساختارهای زیربنای اقدامات خود را نمی بینند. 

ماهیت مهارت بر تفکر سیستمی و سیستم‌های دینامیکی به عنوان یک رشته مدیریتی در دیدن الگوها نهفته است در حالی که دیگران فقط رویدادها را می‌بینند و به واکنش بسنده می‌کنند.

وقتی مدیران در معرض یک پدیده تقریباً بزرگ قرار می‌گیرند، آنها شروع به فکر کردن و صحبت کردن در مورد‌ این که “نقاط اهرمی قوی کجا هستند؟ می‌کنند. آنها به هر گزینه‌ای به عنوان یک نقطه اهرمی قوی می‌نگرند. اما در نهایت عموما راه‌حل‌های ترجیحی و آنهایی که به مدل ذهنی یا پیش فرض‌های آنها نزدیک است را به عنوان راه‌حل‌های اهرمی قوی تعریف می‌کنند.  

در‌این مرحله، کاری که واقعاً انجام می‌شود احتمالا همان کاری است که قبلاً انجام می‌دادید یعنی راه‌حل‌های دم دستی، مبتنی بر تجارب قبلی، ساده و مستقیم. معمولا استراتژی‌هایی تدوین می‌شود که در امتداد استراتژی‌های قبلی است. اقدامات دولت‌ها در مواجهه با پدیده‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نیز بر همین اساس قابل توجیه است.

اگر ‌این اتفاق برای شما آشنا است، متوجه خواهید شد که نقاط اهرمی قوی با تفکر سخت شهودی شناسایی نمی‌شوند. آنها با تجزیه و تحلیل واقعی آرام و طولانی، مانند مدل‌سازی دینامیکی، پیدا می‌شوند. در آن مرحله، ابتدا مسئله را مدل سازی می‌کنیم تا علت ریشه‌ای علائم نامطلوب را بیابیم. تنها پس از آن شروع به بررسی مدل برای شناسایی نقاط اهرمی قوی برای حل علت ریشه‌ای می‌کنیم. اگر برای ساخت یک مدل خوب وقت بگذاریم، نقاط اهرمی قوی آشکار خواهند شد. اگر مدل خوبی نسازیم یا از مرحله تجزیه و تحلیل صرفنظر کرده‌ باشیم، نقاط اهرمی قوی مثل همیشه پنهان باقی می‌مانند و در دسترس نخواهند بود.

 

نقاط اهرمی مکان‌هایی در یک سیستم هستند که در آن مداخلات نسبتاً جزئی می‌تواند منجر به تغییرات نسبتاً عمده در نتایج خاص شود[ii]. سلسله مراتبی از “مکان‌های مداخله” در سیستم‌های پیچیده وجود دارد که می‌تواند بیشترین تاثیر را بر رفتار سیستم داشته باشد. چندین رویکرد برای تعیین نقاط اهرمی توسعه یافته است. چندین نقطه اهرمی وجود دارد. بین نقاط اهرمی که در آن مداخلات آسان هستند اما پتانسیل کمی برای ایجاد تغییرات دگرگون کننده دارند (“کم عمق یا ضعیف” نامیده می‌شود) و نقاط اهرمی که در آن مداخلات دشوار هستند اما پتانسیل زیادی برای ایجاد تغییرات دگرگون کننده دارند (“عمیق یا قوی” نامیده می‌شود)، باید تمایز قائل شد. اهرم‌های عمیق (قدرتمند) به طور فزاینده ای، مربوط به تغییرات در پارامترها، تغییرات در بازخوردها، تغییرات در طراحی سیستم و تغییرات در مقصد و هدف سیستم است.[iii]

نقاط اهرمی بر مکان‌هایی برای مداخله در سیستم‌های پیچیده برای ایجاد تغییرات تحول آفرین متمرکز است. نقاط اهرمی که به طور فزاینده ای تأثیرگذار هستند مربوط به تغییرات در پارامترها، بازخوردها، طراحی سیستم و هدف یک سیستم است.

مزیت‌های دیدگاه نقاط اهرمی

مزیت‌های کلیدی برای دیدگاه نقاط اهرمی وجود دارد[iv].

 

  ۱) ترکیب علیت و غایت شناسی

علم سنتی به شدت ریشه در یافتن اصول علیت دارد. یافتن روابط علت و معلولی (از جمله بازخوردها) در واقع بخش مهمی از تف سیستمی است. تمرکز بر علیت  منجر به توسعه مدل‌های پیش‌بینی قوی شده است. چنین مدل‌هایی به نوبه خود به شیوه علمی علل شناخته شده را به آینده تعمیم می‌دهد. پیش بینی‌های علمی، برای تغییرات آب و هوایی، تغییرات جمعیتی یا از دست دادن تنوع زیستی، آینده فناوری خودرو، ترکیب بهینه تولید انرژی و غیره ابزار بسیار مفیدی در زمینه تصمیم گیری هستند.

اما در دنیای واقعی مدیران کمتر به پیش بینی‌ها توجه می‌کنند و بیشتر ترجیح می‌دهند از پس نگری(backcasting) استفاده کنند. پس نگری به معنای حرکت رو به عقب از آینده ای ممکن برای پی بردن به علل وقوع یا نحوه دست یافتن به آن است. در این رویکرد یک نقطه پایانی مطلوب (هنجاری) تعریف می‌شود، و سپس ابزار رسیدن به چنین نقطه پایانی در قالب متغیر پاسخ تعیین می‌شود. احتمالاً معروف‌ترین مثال از پس نگری در عمل، تصمیم رئیس‌جمهور ایالات متحده کندی برای قرار دادن مردی روی ماه «قبل از پایان دهه» بود[v] ابزار واقعی تبدیل شدن به واقعیت تنها پس از اتخاذ این تصمیم جسورانه (و در آن زمان “غیر واقعی”) به طور سیستماتیک مورد بررسی قرار گرفت. البته روابط علّی هنوز در حالت پس‌ نگری وجود دارند، اما علیت در محدوده‌های کاملاً مشخص غایت‌شناسی به کار می‌رود – یعنی «تبیین پدیده‌ها برحسب هدفی که به‌جای علت پیدایش آن‌ها عمل می‌کنند»[vi]. بنابراین، پس نگری امکان تعقیب خلاقانه اهداف واقعاً جسورانه را فراهم می‌کند که معمولاً خارج از مرزهای پیش‌بینی‌های مبتنی بر درک سیستم‌های فعلی تعیین می‌شوند.

این چه ارتباطی با نقاط اهرمی دارد؟ سلسله مراتب نقاط اهرم پیشنهاد شده از این نظر منحصر به فرد است که طیف کاملی از ملاحظات را از عمیقاً علّی تا عمیقاً غایت شناختی را در بر می‌گیرد. بنابراین پارامترها، موجودی‌ها و بازخوردها کاملاً در محدوده علّیت قرار می‌گیرند. در حالی که اهدافی که یک سیستم، و به ویژه قدرت فراتر رفتن از پارادایم زیربنایی یک سیستم، اذعان می‌کند که عامل انسانی، جهت هنجاری آن و بنابراین غایت شناسی است که اساساً نتایج را شکل می‌دهد. این به نوبه خود به این معنی است که دو دیدگاه غالباً متضاد (علّیت و غایت شناسی) در  یک مکان به هم برخورد می‌کنند و آن هم نقاط اهرمی است. این مکانی را است که در آن شیوه‌های کاملاً متفاوت تفکر می‌توانند به یکدیگر برسند و با هم تلاقی کنند.

ادغام نگرش علّی و غایت‌شناختی در تغییر سیستم می‌تواند به پیشرفت‌های عمده در برنامه ریزی استراتژیک منجر شود. اهداف زیادی در اسناد برنامه‌های استراتژیک – فروش، تولید یا توسعه پایدار – مکتوب می‌شود، اما اینها اغلب به اقدامات کافی یا مناسب تبدیل نمی‌شوند. بنابراین به نظر می‌رسد تمرکز صرفاً بر ابزارهای غایت‌شناختی برای ایجاد تغییر ناکافی است. برای تاثیر گذاری نیازمند شناسایی علل سیستم است. کارت امتیازی متوازن به ما کمک می‌کند تا رابطه علت و معلولی مابین اهداف استراتژیک و به تبع آن سنجه‌ها وجود دارد را تعریف کنیم. به بیان صریح، تهیه اسناد برنامه ای و کنش هدفمند یا تعریف اقدامات از طریق روابط علت و معلولی (غایت شناسی و علّیت) باید به هم مرتبط شوند. دیدگاه نقاط اهرمی چارچوب منسجمی را فراهم می‌کند که محل تلاقی غایت شناسی و علّیت را به عنوان یک مکانیسم تغییر موثر می‌باشد.

 

   ۲) تحلیل عمیق

دومین مزیت عمده دیدگاه نقاط اهرمی، تمایز صریح آن از انواع مداخلات در نقاط ضعیف یا کم عمق در مقابل عمیق است. اما با توجه به کمبود منابع تمرکز بر نقاط اهرمی قوی یا عمیق ضروری است در حالی که مداخلات در نقاط اهرمی کم عمق بسیار بیشتر صورت گرفته است. سه نقطه اهرم عمیق براساس مطالعات آبسون شناسایی شده است:

 (الف) بازسازی نهادها به گونه ای که شرایطی را ایجاد کند که به نفع رفتارهای پایدار توسط بازیگران اجتماعی مرتبط باشد[vii] .

 (ب) ارتباط مجدد انسانها با محیط طبیعی[viii]

 (ج) بازنگری در نحوه تعامل انواع مختلف دانش و نیاز به استفاده از آنها برای تقویت پایداری[ix]

. در حالی که این سه نقطه اهرم عمیق، نقاط شروع ارزشمندی را در بسیاری از سیستم‌های اجتماعی-اکولوژیکی که در حال تغییر هستند، فراهم می‌کنند، نقاط اهرمی واقعاً عمیق دیگری وجود دارد که ارزش بررسی دارند. در واقع، سؤالات پیرامون جهان بینی‌ها و ارزش‌ها هستند که اخیراً گفتمان‌های جدیدی را در عرصه خدمات اکوسیستم برانگیخته اند. اینکه این گفتمان‌ها به کجا منتهی می‌شوند باید دید، اما یک نکته کلیدی این است که بحث‌های باز در مورد جهان‌بینی‌ها و ارزش‌ها مورد نیاز است، زیرا این مداخلات شکل‌دهنده و محدودکننده در سطوح کم‌عمق اهرم قابل قبول تلقی می‌شوند. افزایش شناخت اهمیت نقاط اهرمی عمیق می‌تواند به تسهیل چنین بحث‌هایی به روش‌های سازنده کمک کند.

 

3) شناخت تعاملات در نقاط اهرمی

دیدگاه نقاط اهرمی فرض می‌کند که اگر فقط بر روی نقاط اهرمی کم عمق تمرکز کنیم، تغییر تحول آفرین بعید است. در عین حال اقدام بر روی نقاط اهرمی عمیق (مثلاً تغییر جهان بینی) در عمل دشوار است، حتی اگر منافع آن قابل توجه باشد. بر این اساس، ممکن است به ویژه جالب باشد که یاد بگیریم که چگونه مداخلات سطحی و عمیق در موقعیت‌های مختلف تعامل دارند. به عنوان مثال، یک مطالعه در اتیوپی نشان داد که تغییرات در قوانین مربوط به حقوق زنان (نقطه اهرمی نسبتاً عمیق) منجر به تغییر در پارامترها (نقطه اهرم نسبتاً کم عمق) شده است که حضور فزاینده زنان در جامعه را تسهیل می‌کند و در نتیجه هموار کردن راهی برای مردان برای تنظیم تدریجی نگرش خود در مورد زنان (نقطه اهرمی عمیق)  فراهم می‌شود[x].

فعل و انفعالات بین نقاط اهرمی مانند مثال بالا نشان می‌دهد که “زنجیره ای از اهرم” وجود دارد که می‌توان آنها را مطالعه کرد. یک تغییر در یک سیستم، می‌تواند اهرم‌هایی با درجه عمق‌های مختلف ایجاد کند. یک فرضیه این است که اگر چنین زنجیره‌ ای تا نقاط اهرمی عمیق گسترش پیدا کنند، آنگاه یک زنجیره معین از اهرم، پتانسیل ایجاد تغییرات تحول آفرین را دارد. در مقابل، زنجیره ای که فقط شامل نقاط اهرمی کم عمق باشد، بعید است که تغییری ایجاد کند. این چارچوب، لنز جدیدی را برای چگونگی مطالعه تغییر در سیستم‌ها فراهم می‌کند، و انگیزه جدیدی برای اتصال بدنه‌های مختلف کار تجربی و نظری فراهم می‌کند – از جمله، تغییرات در نهادها، شیوه‌ها و ارزش‌ها را به روش‌های جدید و عمدتاً ناشناخته پیوند می‌دهد.

 

4) ارائه یک شیء مرزی روش شناختی

از طریق سه کار مفهومی، کار تجربی کیفی یا کار تجربی می‌توان پیرامون یک  سیستم بینش ایجاد کرد. ادغام این حالت‌ها از اشیاء مرزی سود می‌برد – یعنی دیدگاه‌ها یا مفاهیمی که ارتباط و همکاری بین رشته ای و فرا رشته ای را با ارائه یک واژگان و روایت مشترک تسهیل می‌کند.

دیدگاه نقاط اهرمی نیز می‌تواند از زوایای روش شناختی متعددی درگیر شود. این، به نوبه خود، پتانسیل جذب بسیاری از محققان مختلف را ایجاد می‌کند. عنوان مثال، کار مفهومی ممکن است بررسی کند که چگونه تغییرات بالقوه مختلف در یک سیستم ممکن است به مداخلات در نقاط اهرمی کم عمق یا عمیق ترجمه شود، بنابراین از نقاط اهرمی عمدتاً به عنوان یک استعاره استفاده می‌شود. روش‌های کیفی ممکن است برای برانگیختن روایت‌هایی از تغییر سیستم مورد استفاده قرار گیرند، برای مثال، ردیابی اینکه چگونه زنجیره‌های اهرم ممکن است در یک سیستم رخ دهد. روش‌های کمی مختلف نیز می‌توانند مورد استفاده قرار گیرند، مدل‌سازی ریاضی مانند تحلیل‌های آماری می‌توانند روابط بین متغیرهای مختلف که وضعیت یک سیستم را با توجه به قلمروهای مختلف اهرم نشان می‌دهند.

در نهایت، تجربه در زمینه فرا رشته ای نشان داده است که دیدگاه نقاط اهرمی برای مخاطبان غیر آکادمیک جذابیت قابل توجهی دارد. این بسیار مهم است زیرا قدرت تصمیم‌گیری معمولاً در اختیار دانشمندان قرار نمی‌گیرد – روایت‌هایی که با سایر ذینفعان نیز صحبت می‌کنند برای ایجاد «اثرات موج‌دار» پایداری حیاتی هستند، جایی که بازیگران مختلف از یکدیگر یاد می‌گیرند و از یکدیگر الهام می‌گیرند. به خصوص در سطح استعاری، این تصور که ما باید عمیق‌تر به دنبال چیزهایی باشیم که باید تغییر کنند، بیانگر احساس رو به رشد نارضایتی بسیاری از مردم در جوامعی است که به طور فزاینده‌ای مدرن شده‌اند. توسعه و استفاده از روش‌ها و ابزارهای ارتباطی، به نوبه خود، که مخاطبان مختلف می‌توانند با آنها ارتباط برقرار کنند، یک اولویت بسیار مهم برای علم پایداری است.

جمع بندی

یک نتیجه کلیدی در نظریه سیستم‌های پیچیده این است که برنامه‌های بلندمدت به ندرت طبق برنامه‌ریزی تکامل می‌یابند. برنامه‌های استراتژیک نیز به ندرت براساس رویکردهای سنتی تحلیل – برنامه ریزی- اجرا به سرانجام می‌رسند. زیرا اساساً پیش‌بینی تمام تعاملات غیرخطی،  نامنظم، و حلقه‌های بازخوردی بین تعداد زیادی از عناصر و عواملی که در طول زمان تکامل می‌یابند، و همچنین تعامل بین سیستم‌ها و محیط آنها غیرممکن است. جوامع بشری مظهر سیستم‌های اجتماعی پیچیده سازگاری هستند که در آن‌ها «اثرات مرتبط با هم در طول زمان ظریف است و نتایج اعمال آشکار نیست». یا جایی که اثرات کوتاه مدت و بلند مدت به طور قابل توجهی متفاوت است. یا جایی که تأثیرات به صورت محلی با تأثیرات در مقیاس وسیع‌تر متفاوت است . سیستم‌های مرزبندی‌شده‌تر در عوض می‌توانند پیچیدگی مفصلی را نشان دهند، «که در آن متغیرهای زیادی وجود دارد که در نظر گرفتن آنها به عنوان یک کل ممکن است دشوار باشد، اما غیرممکن نیست». نمونه‌هایی از چنین تغییرات سیستمی قابل درک تر می‌تواند در بخش‌های انرژی، کشاورزی یا شهری وجود داشته باشد.

منابع

[i] Senge, P. M. (2006). The fifth discipline: The art and practice of the learning organization. Broadway Business.

[ii] Meadows, D. (1999). Leverage points: Places to intervene in a system. Hartland, WI: The Sustainability Institute.

[iii] Abson, D. J., Fischer, J., Leventon, J., Newig, J., Schomerus, T., Vilsmaier, U., … Lang, D. J. (2017). Leverage points for sustainability transformation. Ambio, 46, 30–39. https://doi.org/10.1007/s13280-016-0800-y

[iv] Fischer, J., & Riechers, M. (2019). A leverage points perspective on sustainability. People and Nature1(1), 115-120.

[v] Manning, A. D., Lindenmayer, D. B., & Fischer, J. (2006). Stretch goals and backcasting: Approaches for overcoming barriers to large-scale ecological restoration. Restoration Ecology, 14, 487–492.

[vi] Oxford Dictionaries. (2018). Teleology. Retrieved from https://en.oxforddictionaries.com/definition/teleology

[vii] Ostrom, E. (2009). A general framework for analyzing sustainability of social-ecological systems. Science, 325, 419–422.

[viii] Folke, C., Jansson, Å., Rockström, J., Olsson, P., Carpenter, S. R., Chapin, F. S., … Westley, F. (2011). Reconnecting to the biosphere. Ambio, 40, 719–738. https://doi.org/10.1007/s13280-011-0184-y

[ix] Cash, D. W., Clark, W. C., Alcock, F., Dickson, N. M., Eckley, N., Guston, D. H., … Mitchell, R. B. (2003). Knowledge systems for sustainable development. Proceedings of the National Academy of Sciences of the United States of America, 100, 8086–8091.

[x] Manlosa, A. O., Dorresteijn, I., Schultner, J., & Fischer, J. (2018). Leverage points for improving gender equality and human well-being. Sustainability Science, in press. https://doi.org/10.1007/s11625-018-0636-4

بینش‌های مرتبط

سیستم

تفکر سیستمی

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!